شهید محمد مهدی لطفی نیاسر

خاطرات و آثار شهید راه نابودی اسرائیل

شهید محمد مهدی لطفی نیاسر

خاطرات و آثار شهید راه نابودی اسرائیل

شهید محمد مهدی لطفی نیاسر

شهید محمد مهدی لطفی نیاسر از تبار مدافعان حرم بود و در تاریخ بیست فروردین 1397 با حمله مستقیم ارتش اشغالگر قدس به پایگاه هوایی تیفور به شهادت رسید. آرزوی شهید این بود که به دست صهیونیست ها به شهادت برسد.

۲۶ مطلب با موضوع «یادش بخیر» ثبت شده است

۲۵
فروردين

خطاطی روی چوب

یادش بخیر

اون سالی که این شعر رو روی چوب نوشتی و بهم هدیه کردی معنیش رو درک نکردم‌ . ولی الان که برمیگردم و به این چند سال اخیر نگاه میکنم میبینم واقعا مثل موج همیشه درحال تلاطم بودی برای خدا ، برای اسلام و برای ولایت ....‌

و اون روز توی معراج مثل موجی که به ساحل رسیده باشه آروم خوابیده بودی...

دلتنگتم . دلتنگ ...‌

🌹 خاطره از خواهر شهید لطفی نیاسر 🌹

🌹 دست خط شهید لطفی 🌹 

  • محمد مهدی لطفی نیاسر
۲۲
فروردين

دیوار طلائیه


یادش بخیر

یادش بخیر سال 85 می خواستم برم مناطق جنگی

بهم گفت یه دیوار توی طلائیه هست که من روش یه جمله نوشتم، اگه تونستی پیداش کنی !

منم وقتی به طلائیه رسیدم تا دیوار رو دیدم خطش رو شناختم. چون هیچکس هنوز به این خط وارد نبود.

(احب الله من احب حسینا)

ازش عکس گرفتم و وقتی برگشتم نشونش دادم.

لبخند قشنگ همیشگیش رو زد و گفت آففففرین همینه! یادش بخیر...


خاطره از خواهر شهید، عکس دست خط شهید


  • محمد مهدی لطفی نیاسر
۲۱
فروردين

بهار پرستو


یادش بخیر

خوش به سعادتت داداشم چه خوب با شهدا ارتباط برقرار کرده بودی...

شب اول بعد از شهادتت توی وسایلت سررسیدی رو پیدا کردیم که تصویر شهید آوینی روی جلدش بود و پشتش این جمله زیبا...

و زیباتر از اون اینکه شهادتت دقیقاً روز شهادت شهید آوینی بود. یعنی 20 فرودین.

دست مارو هم به دست شهدا برسون...

  • محمد مهدی لطفی نیاسر
۲۱
اسفند

خودروی شهید

#یادش_بخیر
دقیقا پارسال، همین ساعتا بود؛ 
تهران رسیدم؛
آخه رفته بودم ماشین خواهر رو تحویل بگیرم 
اومد مرقد امام سوارم کرد.
گفت: خسته ای, تو از همینجا راه بیافت سمت قم, منم یه جوری میرم خونمون؛
من پارسال ۱۴ اسفند از پایان نامم دفاع کردم 
با کلی ذوق درباره پایانامم سوال می‌کرد. 
گفتم: هر شب یکی دو تا جنازه تو این منطقه پیدا میشه ! اینجا بزارمتو برم؟
رسوندمش خونشون؛
گفت: تا اینجا اومدی بیا بالا یه قهوه بزن خوابت بپره؛ 
قهوه رو زدم؛ 
یه مشت برگه های پایان نامه آورد که یا استاد راهنما یا داور نوشته بود دکتر محمد مهدی لطفی نیاسر
گفتم: مگه دکتری خوندی؟
گفت میخوام بخونم ولی به خاطر تخصصم دارم کمک دانشجویان میکنم توی پایان نامه‌هاشون. 
یه کتیبه آورد، روش اسم حضرت رقیه(س) نوشته بود ...
گفت: امانت باشه پیشت تا بعد از عید .
بعد از عید ...
عید ...
دلم یه دل سیر خواب میخواد ...
قهوه هم نمیخوام ...
شاید دوباره اونجا نگاهمون به هم گره خورد.

روایت برادر کوچک شهید از آخرین دیدارها...

  • محمد مهدی لطفی نیاسر
۰۸
اسفند

#یادش_بخیر
  • محمد مهدی لطفی نیاسر
۲۹
بهمن


#یادش_بخیر

مهدی چهل روزه بود که دایی شهیدش را از والفجر مقدماتی آوردند ... آن روز اگر کسی می‌گفت ما به قدرتی خواهیم رسید که در پای خیمه اسراییل شمشیر خواهیم زد ، کسی باور نمی کرد ...
شهدای T4 کلید فتح قلعه خیبری دیگر هستند ...
بإذن الله ...

  • محمد مهدی لطفی نیاسر