راهی به سوی آسمان ...
راهیان نور و مناطق عملیاتی دفاع مقدس، زمانیست برای یافتن خود و مکانیست برای باز سازی خود ...
پ.ن:
روایتگری شهید لطفی نیاسر در منطقه عملیاتی چزابه ...
راهی به سوی آسمان ...
راهیان نور و مناطق عملیاتی دفاع مقدس، زمانیست برای یافتن خود و مکانیست برای باز سازی خود ...
پ.ن:
روایتگری شهید لطفی نیاسر در منطقه عملیاتی چزابه ...
#یادش_بخیر
دقیقا پارسال، همین ساعتا بود؛
تهران رسیدم؛
آخه رفته بودم ماشین خواهر رو تحویل بگیرم
اومد مرقد امام سوارم کرد.
گفت: خسته ای, تو از همینجا راه بیافت سمت قم, منم یه جوری میرم خونمون؛
من پارسال ۱۴ اسفند از پایان نامم دفاع کردم
با کلی ذوق درباره پایانامم سوال میکرد.
گفتم: هر شب یکی دو تا جنازه تو این منطقه پیدا میشه ! اینجا بزارمتو برم؟
رسوندمش خونشون؛
گفت: تا اینجا اومدی بیا بالا یه قهوه بزن خوابت بپره؛
قهوه رو زدم؛
یه مشت برگه های پایان نامه آورد که یا استاد راهنما یا داور نوشته بود دکتر محمد مهدی لطفی نیاسر
گفتم: مگه دکتری خوندی؟
گفت میخوام بخونم ولی به خاطر تخصصم دارم کمک دانشجویان میکنم توی پایان نامههاشون.
یه کتیبه آورد، روش اسم حضرت رقیه(س) نوشته بود ...
گفت: امانت باشه پیشت تا بعد از عید .
بعد از عید ...
عید ...
دلم یه دل سیر خواب میخواد ...
قهوه هم نمیخوام ...
شاید دوباره اونجا نگاهمون به هم گره خورد.
روایت برادر کوچک شهید از آخرین دیدارها...
انگشتر یک مدافع حرم در دست مدافع اقتصادی
مسئولین و آقازاده ها حجت بر شما تمام است
عقب هستید، خودتان را برسانید 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
تصاویری از سوله پایگاه هوایی T4
محل شهادت شهید محمد مهدی لطفی نیاسر به همراه همرزمانش .
برای دریافت فیلم های شهید لطفی می توانید به صفحه ایشان در آپارات مراجعه کنید.
#صدای_دالبی
هنگام تماشا از هندزفری استفاده کنید .
🌹 #زندگی_به_سبک_مهدی (۷)🌹
حدودا یکسال قبل شهادتش بود که نیاسر با خانواده آمدِه بود به زیارت پدر و مادر، ما هم اونجا بودیم. حدود ساعت ۹ صبح بچه های من و آقا مهدی طبق عادت همیشگی مشغول بازی با هم بودند. آقا مهدی تو حیاط داشت با گوشی موبایل صحبت میکرد. بهش گفتم بیا داخل هوا سرد هست و امکان داره سرما بخوری. بعد یک ربع که تماس اش تمام شد وارد اتاق شد و بهم گفت: نمی خواستم نیروهام که حدود ۲۰ روز هست ماموریت هستند و از خانواده شان دور شدن صدای بازی و شادی بچه ها رو بشنوند، چرا که شاید دلتنگ فرزندشان شوند. خیلی هوای نیروهایش را داشت و همان شد که جانش را برای نجات نیروهایش در زیر آتش داد.
شهدا را در همه حال یاد کنیم و با مطالعه زندگی آنها خودمون بهشون نزدیک کنیم ...
🌷🌷حال که قرار به ماندن است به تو توکل می کنم ...🌷🌷
دست نوشته شهید در سن ۲۰ سالگی : "بسم رب الشهید"
خداوندا تو شاهد بودی که تنها جواب شهدا به من تحمل بود و صبر ؛
به ما گفتی صبوری کن صبوری
صبوری مشت خاکی بر سرم کرد
خداوندا حال که قرار به ماندن شد پس بر تو توکل می کنم
که در تمام ابعاد زندگیم آنچنان باشم که مورد رضایت 🌹 مهد(عج) فاطمه (س)🌹 باشم ؛
خداوندا در این مسیر پر فراز و نشیب ، هر کجا به زمین خوردم ، خودت دست مرا بگیر ...
🌷🌷به امید روزی که چهره رضایت مند مهدی (عج) فاطمه(س) را ببینم ...🌷🌷
🕘 ۱۸ فروردین ۱۳۸۱ ، ساعت ۹ صبح .