شهید محمد مهدی لطفی نیاسر

خاطرات و آثار شهید راه نابودی اسرائیل

شهید محمد مهدی لطفی نیاسر

خاطرات و آثار شهید راه نابودی اسرائیل

شهید محمد مهدی لطفی نیاسر

شهید محمد مهدی لطفی نیاسر از تبار مدافعان حرم بود و در تاریخ بیست فروردین 1397 با حمله مستقیم ارتش اشغالگر قدس به پایگاه هوایی تیفور به شهادت رسید. آرزوی شهید این بود که به دست صهیونیست ها به شهادت برسد.

قلق قفل زندگی ...

جمعه, ۲۸ تیر ۱۳۹۸، ۰۷:۵۱ ب.ظ

شهید لطفی نیاسر و دوستانش

🌹 #زندگی_به_سبک_مهدی (۴۳) 🌹

بعضی ها خیلی زود قلق زندگی را یاد میگیرند نه آنها که بروند کتاب موفقیت در  بیست و یک روز یا پولدار شدن در شش ماه را بنویسند . قورباغه قورت دادن و جا به جا کردن پنیر که قلق زندگی نیست . نهایتش تکنیک زندگیست .

 قلق فراتر از اینهاست . مثل یک قفل که قلقی دارد . همه چیز به ظاهر سالم است اما تا وقتی که قلقش را ندانی ، نمیتوانی بازش کنی . بعضی ها خیلی زود این قلق دستشان می آید و مهدی یکی از آنها بود .

ته کلاس می نشست ، اوایل به خاطر قد بلندش و حرف معلم ، بعدش اما خودش بود که دوست داشت انتهای کلاس بشینه ، والا بچه هایی بودند که قد بلندتر بودند و جلوتر و گوشه ها می نشستند . حوله کوچک آبی اش را روی صندلی پهن میکرد و رویش می نشست . خو کرده بود با این عقب نشستن و خودش می گفت لژ نشینی ...

فوتبالش خوب بود ، حداقل من فوتبالش رو دوست داشتم ، در سن و سالی که همه دوست دارند گل بزنند و به چشم بیایند ، دروازه بان بود از آن خوب هایش . دروازه بانی که با وجود بازیکن اعجوبه ای که اون جلو داشتیم ، چند باری تیم کلاسمون رو تا فینال برد 

وقتی خانه هایمان به هم نزدیک تر شد ، به هم نزدیک تر شدیم ! هم کلام شده بودیم و بدون اغراق وقتی حرف میزد من بیشتر به این ایمان می آوردم که زندگی کردن را یاد گرفته است . ذهنش را درگیر مسائل ساده نمی کرد ، مسایلی که من بعد از ۱۵ سال به سادگیشان پی بردم .

منظورم این نبود که از همان اول بوی شهادت می داد و ردای شهادت را برای تنش دوخته بودند و این حرف ها ، نه ، ولی راهش را پیدا کرده بود ! 

یادگاری هایش را همراه با کتاب های دوران دبیرستانم یک جا گذاشتم که هنوز پیداشون نکردم ! یک بار گفتم برایم یک مصرعی را با خط نستعلیق بنویس . قلم که دست گرفت و چند باری مصرع را نوشت و کنارش یک آیه قرآن :الم یعلم بان الله یری . (آیا انسان نمی دانست که خدا او را می بیند ؟! )

البته همیشه اینطور نبود که حکمت از سر و رویش ببارد . کنارش که می نشستی کتابت را می گرفت و یادگاری می نوشت ، بسته به حالش متفاوت بود . از حکمت های لقمان وار تا  جفنگ های دوستانه ...

نوجوان بودیم دیگر .‌‌..

حالا که نگاه میکنم ، با خودم میگویم نکند همه چیز ، همان قلق باشد ، قلق زندگی . کم نیستند دوستان و آشنایانی که سعی میکنند خوب باشند ، و الحق خوب هم هستند . اما یکی مثل مهدی خیلی ساده تر از این حرف ها راهش را پیدا کرد ...

ارسالی از یکی از همکلاسی های شهید لطفی نیاسر 


🌹 شهید راه نابودی اسرائیل 🌹

🌹 شهید محمد مهدی لطفی نیاسر 🌹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی